پس از باران

ساخت وبلاگ
ظرفیت وجودی آدما توی هر چی فرق داره. این روزا که با بچه‌های ۱۷-۱۸ ساله سر و کله میزنم این مساله برام پررنگ‌تره. توی مثال‌های دم دستی یکی ظرفیت درک ریاضی رو داره، یکی فلسفه و خب هیچ دو تا آدمی دقیقا عین هم نیست. اما از اون مهم‌تر ظرفیت پذیرش عواطف و احساساته، ظرفیت پذیرش مهر و محبت. واقعا بعضی آدم‌ها ظرفیت مهربانی و محبت رو از یه حدی بیشتر ندارن. هر بار که لبریز از محبتی و قلبا دوستشون داری یهو یه حرکتی میزنن که بهت ثابت کنن ظرفیت یا شاید بهتر بگم لیاقتش رو ندارن. و تو دلسردتر میشی.و اکثرش هم ریشه در حسادت داره. اینکه تو یه موقع بهتر از اونا نخوری، نپوشی، نگردی... که حالا اوضاع من خدا رو شکر حسادت برانگیزم نیست ولی باز نمی‌فهمم فاز یه عده رو. می‌دونی بدترین اخلاقم اینه که آدم‌ها زود از چشمم می‌افتن. کینه‌ای نیستم و در واقع اشکال از خودمه. تمام خودم رو برای یکی میذارم و وقتی یه جایی، کاری دور از انتظارم انجام داد. دیگه هر کاری بکنه هم برام اون آدم سابق نمیشه. چینی بند زده‌ای که همیشه خاطرم هست یه بار چطور اذیتم کرده، البته نه عجولانه... خودم رو بارها جاشون میذارم. خیلی‌ها رو این وسط می‌بخشم و سعی می‌کنم شرایطشون رو درک کنم. اما گاهی تکرار اون حرکات و عمق فاجعه رفتاریشون، دیگه قابل بخشایش نیست، بار اول برای کنار گذاشتن اون آدم خیلی غصه می‌خورم؛ اما بعدش دیگه برام اهمیتی نداره. یعنی بار دوم که ببینم یا بشنوم فلانی، چه حرکتی از خودش نشون داده؛ دیگه شوکه نمیشم، چون بار اول به قدر کافی از رفتارش آسیب دیدم و یه دور تلاش کردم از دلم بیرونش کنم. نتیجه‌ش اینه که اون آدم دیگه جایی توی قلبم نداره و اگر مجبور به ادامه دادن باهاش باشم همه چی یه حفظ ظاهر مضحک بدون علاقه قلبی باقی می‌مونه.+ گ پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 5:30

از رجبعلی خیاط پرسیدند چرا اینقدر آرامی؟گفت بعد از سال‌ها مطالعه و تجربه زندگی خود را بر پنج اصل بنا کردم:دانستم رزق مرا دیگری نمی‌خورد پس آرام شدم.دانستم که خدا مرا می‌بیند پس حیا کردم.دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی‌دهد پس تلاش کردم.دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم.دانستم که نیکی و بدی گم نمی‌شود و سرانجام به سوی من باز می‌گردد پس بر خوبی افزودم و از بدی کم کردم. و هر روز این ۵ اصل را به خود یادآوری میکنم. پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 5:30

اونجا که محمود دولت آبادی میگه: مغزم، مغزم درد می‌کند از حرف زدن، چقدر حرف زده‌ام، چقدر در ذهنم حرف زده‌ام.برچسب‌ها: از رنجی که می‌بریم + تاريخ پنجشنبه دهم آذر ۱۴۰۱ساعت 13:15 | مریم | اهل کاشانم ...اما شهر من کاشان نیستشهر من گم شده استمن با تاب، من با تبخانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 101 تاريخ : يکشنبه 13 آذر 1401 ساعت: 6:45

چشم‌هایم را صبح به زور باز کردم. هفته سختی را گذرانده بودم و طاقت بلند شدن نداشتم. همانجا از زیر پتو جیران را دانلود کردم برای اینکه شاید این احساس را پیدا کنم که زندگی دوباره نرمال می‌شود. کم‌کم داشتم فکر می‌کردم اوضاع بهتر شده و لابد فردا می‌توانم برگردم به اوضاع زندگی درهم برهمم. به رسیدگی به هزاران کار عقب مانده‌ام. توی اتاق فکر -دستشویی- حین جدا کردن دستمال توالت آه از نهادم بلند شد که ای وای! ادیت آخرین پروژه استاد راهنمایم روی محصولات آرایشی بهداشتی را کامل نکردم. توی بیمارستان ایمیلش را دیده بودم و موکول کرده بودم به بعدا. که فراموشم شده بود. عجیب بود که پیگیرش نشده. بعد از فایلی که برایش فرستاده بودم تشکر کرده بود که عالی شده اما فلان و بهمان و ایکس و ایگرگ و کوفت و زهرمار را هم بهشان اضافه کن. که خودش کلی زمان‌بر است. خلاصه دستشویی هم به دلم نچسبید!علیرضا چندبار زنگ زده که پاشو بیا تهران. تا فکری به حال آخرین بخش پروژه کنیم و هربار با اصرار که تا خدمت نرفته‌م بیا. و هی ارجاعش می‌دهم به وقت مناسب‌تری که لااقل گزارش بخشی که انجام شده را تکمیل کنم. که هیچ وقت هم این زمان مناسب نمی‌رسد. چپتری که قولش را داده بودم و مقاله و پایان‌نامه خودم تماما روی هواست. و آنقدر استرسش را دارم که شب‌ها دندان‌هایم را بابتش روی هم فشار می‌دهم و ترجیح می‌دهم حتی الان از صحبت در موردش هم فرار کنم. باید مدارک عمل مامان امین را برای دکتر ببریم و بیمه و این یعنی ساعت‌ها انتظار در مطب و دوندگی. از طرفی خودش هم رسیدگی دارد و احتمالا بعد از برگشت سیل عیادت کنندگان که این چند روز پدر تلفن را درآوردند. به خاطر نزدیکی امتحانات پایان‌ترم یکشنبه هم کلاس ریاضی دارم و هنوز تست‌های آمار و احتمال دوازدهم پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 99 تاريخ : يکشنبه 13 آذر 1401 ساعت: 6:45

بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد... من اگه به خاطر این آهنگ علیرضا قربانی خودمو بکشم رواست :) چرا انقدر دوستش دارم برام عجیبه. بعد توی پلی لیستم چند بار دارمش. اینطوری که چندتا آهنگ پخش شد، دوباره اینو گوش بدم. تازه این در شرایطیه که خویشتن‌داری کنم خودش رو فقط نذارم روی ریپیت. دیشب صدای ضبط ماشین خیلی کم بود، رسید به این آهنگ. گفتم زیادش کن ببینیم چی میگه (الکی مثلا نفهمیدم رسیده به این آهنگ D:). آهنگ که تموم شد، ضبطو خاموش کردم گفتم ولش کن، حوصله موسیقی نداریم :)))) چنین دیکتاتور مابانه. دیدین مثلا یه شکلات خوشمزه می‌خورین بلافاصله بعدش چیزی نمی‌خوین که مزه‌ش توی دهنتون بمونه؟ من می‌خواستم مزه همین آهنگ توو گوشم بمونه :))))برچسب‌ها: دموکراسی تو روز روشن پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 13 آذر 1401 ساعت: 6:45